برآیند این گفتوگوها و نقطه نظرات کارشناسی به وضوح نشان میدهد در آغاز هزاره سوم دنیا با نگاهی کلان و یکسان اعتیاد را به عنوان یک بیماری پذیرفته است.
در ایران نیز به ویژه از آغاز دهه 80 سیاستهای پلیسی و قضایی نسبت به معتادان با رویکردی نرم و آرام دنبال شده. گویی معتادان ایران هیچوقت مراکز بازپروری قرچک و شورآباد و قرنطینههای سرد و دلگیر دهههای 60 و 70 را تجربه نکردهاند.
حالا نکتهای که دنیا را در این باره به چالش طلبیده و موضوع بحثها و گفتوگوها را معطوف به خود کرده ماهیت و آبشخورهای بیماری اعتیاد است.
برخی از تربیت مسموم و ژن بیمار صحبت میکنند. عدهای نیز اعتیاد را صرفا یک بیماری روانی و گروهی نیز از آن به عنوان یک بیماری اخلاقی نام میبرند.
به هر حال وجود چنین دیدگاههایی در ایران طی دهه گذشته باعث شد تا فرصتی را در اختیار NGOهای مرتبط قرار دهد. آنها گروهها و انجمنهایی هستند که از نزدیک با موضوع اعتیاد درگیر هستند.
«انجمن جهانی معتادان گمنام» یکی از آنهاست که دست کم 13 سال است در ایران فعالیت میکند. براساس یک آمار غیررسمی اما مطمئن که هفته گذشته از سوی اعضای خدمتگزار آن اعلام شد که این انجمن 120 هزار معتاد در حال بهبودی را در این مدت به عضویت خود درآورده و هر هفته به طور مرتب 6427 جلسه بهبودی را در نقاط مختلف کشور برپا میکند. این جلسات علاوه بر شهرهای بزرگ و کوچک، در دور افتادهترین نقاط و مناطق مرزی ایران نیز فعال هستند.
تمام اعضای این انجمن یک روزی مصرف کننده مواد مخدر بودهاند و حالا با جمع شدن در کنار هم و استفاده از تجربیات یکدیگر و نیز تحت آموزههای همین انجمن- قدمهای 12 گانه معتادان گمنام- روز به روز بهبودی خود را دنبال میکنند.
یک عضو کمیته اطلاع رسانی این انجمن جهانی در خصوص نحوه شکلگیری آن این گونه توضیح میدهد: «انجمن معتادان گمنام» موسوم به –Narcotics Anonymous-NA فعالیت خود را حدود 50 سال پیش در خارج از ایران آغاز کرد و 13 سال پیش نیز دو ایرانی ساکن در کانادا که سلامتی خود را از طریق این انجمن باز یافته بودند، پیام NA را از طریق مرکز بازپروری قرچک وارد ایران کردند و به این نحو NGO مورد نظر رسما فعالیت خود را در ایران آغاز کرد.»
به گفته وی؛ «معتادان گمنام، تشکیلاتی غیر انتقاعی، بینالمللی و انجمنی برخاسته از بطن اجتماع میباشد که با هدف بهبودی معتادان در 116 کشور فعال است.»
این انجمن تاکنون چندین همایش بزرگ را تحت عنوان «اتحاد» در ایران برگزار کرده و قرار است 21 تیرماه جاری همایش دیگری را با عنوان «شکرگزاری» در سالن 12 هزار نفری آزادی تهران بر پا کند.
همایش سراسری معتادان گمنام/ بهمن 84
NA در ایران پس از 13 سال فعالیت به تازگی از سوی مسوولان انتظامی و امنیتی ایران به رسمیت شناخته شده است. گفته شده هدف اصلی این همایش شکرگزاری هزاران عضو NA به خاطر ثبت قانونی آن در ایران است.
بیماری اعتیاد از نگاه NA
NA بر این باور است که بیماری اعتیاد، صعبالعلاج، مزمن، پیشرونده و حتی کشنده است. اما در عین حال میتوان آن را در یک نقطه متوقف و تحت کنترل درآورد.
از جمله شاخصهای اصلی بیماری اعتیاد ناآرامی، نارضایتی و ناسپاسی در میان معتادان است. یک عضو NA میگوید: «تنها مسالهای که بیش از هر چیز دیگر باعث ناکامی مادر بهبودی میشود موضع بیتفاوتی یا بیحوصلگی نسبت به اصول معنوی این برنامه است. سه اصل ضروری معنوی؛ صداقت، روشن بینی و تمایل میباشد. ما با درست داشتن اینها به سلامت به راه راست وارد شدهایم.
ما احساس میکنیم که برخورد ما با بیماری اعتیاد، کاملا واقع بینانه است. هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد. ما معتقدیم که روشمان عملی است. زیرا یک معتاد بهتر از هر کس دیگر قادر است یک معتاد دیگر را درک و کمک کند. ما ایمان داریم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزمره خود روبهرو شویم به همان نسبت سریعتر میتوانیم تبدیل به اعضای قابل قبول، مسئول و سازنده اجتماع خود شویم.»
عجز در مقابل مواد مخدر
«ما در این انجمن دریافتیم که نمیتوانیم مواد مخدر مصرف کنیم و زنده بمانیم. وقتی ما به عجز خود و عدم توانایی در اداره زندگیمان اقرار کنیم، دریچه بهبودی را به روی خود باز کردهایم. هیچ کس نمیتوانست به ما بقبولاند که ما معتاد بودهایم. این اقراری است که ما باید برای خودمان بکنیم. پلیس و قضات دادگستری هیچ وقت نتوانستند آشکارا این جمله را از زبان ما بشنوند که ما یک معتاد هستیم.
این همه در حالی بود که برخی بر طرد شدن از سوی اعضای خانواده و همسرانمان و از دست دادن کارمان و هویت اجتماعیمان و مدام از طریق کسب درآمدهای نامشروع، بیهدف در کوچه پسکوچههای مناطق جرم خیز مواد مخدر مصرف میکردیم.
ما به جایی رسیده بودیم که مواد مخدر مصرف میکردیم تا زندگی کنیم و زندگی میکردیم تا مواد مخدر مصرف کنیم.
البته تعداد دیگری از ما نیز به این مراحل هم نرسیده بودند اما در مقابل اداره زندگی خود و خانوادهشان ناتوان شده بودند و به مرور اعتبار و وجهه اجتماعی و خانوادگی خود را از دست میدادند.
اینها را نیز از زبان یکی دیگر از اعضای این انجمن شنیدیم.
معتاد کیست؟
همین عضو توضیحات خود را در مورد این سوال که معتاد کیست این گونه بیان میکند: «خیلی ساده است. معتاد زن یا مردی است که زندگیاش را مواد مخدر کنترل کند ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان، تیمارستان و مرگ در انتظارمان است.
ما به عنوان معتاد، کسانی هستیم که مصرف هر گونه ماده مخدری که افکار و احساسات را تغییر دهد، در هر قسمت زندگیمان تولید اشکال میکند. بیماری اعتیاد به مراتب فراگیرتر از مصرف مواد مخدر است. بسیاری از ما معتقدیم که این بیماری مدتها قبل از اولین بار مصرف، در ما وجود داشته است.
ما معتاد شدن را خودمان انتخاب نکردیم. ما از بیماری رنج میبریم که عوارض خود را به صورت رفتاری ضد اجتماعی نشان میدهد و در نتیجه تشخیص، طبقهبندی و درمان آن بسیار دشوار است.
بیماری ما را از مردم جدا کرده بود و فقط در مواقع تهیه، مصرف و پیدا کردن مواد مخدر با دیگران در تماس بودیم.
ما بدرفتار، کینهجو، خودخواه و خود محور بوده و با دنیای بیرون قطع رابطه کرده بودیم. هر چیز که برایمان کاملا آشنا نبود، غریبه و خطرناک مینمود. اصلا زندگیمان در دوره اعتیاد فعال در انزوا سپری شد.
وقتی با اعتیاد ما به عنوان جرم و ضعف اخلاقی برخورد شد، ما سرکشتر شده و بیشتر به کنج انزوا کشیده شدیم. بعضی از اوقات نشئگیهایمان حال خوبی داشت اما کارهایی که باید برای ادامه مصرف میکردیم نشان دهنده وخامت اوضاع بود.
ما در چنگال بیماری خود اسیر بودیم و مجبور میشدیم برای ادامه زندگی به هر کاری دست بزنیم. ما مردم را آلت دست خودمان قرار میدادیم و سعیمان این بود که همه چیز را در اطراف خود کنترل کنیم.
دروغ میگفتیم. دزدی و خیانت میکردیم و خودمان را میفروختیم. ما باید مواد مصرفی خود را به هر قیمتی تهیه میکردیم. ترس و شکست به مرور زندگیمان را تسخیر کرد.
ما امروز میدانیم که هرگز علاج نمیشویم و بیماری خود را تا آخر عمر با خود خواهیم داشت. اما با وجود داشتن این بیماری بهبود پیدا میکنیم و هر روز فرصت تازهای به ما داده میشود. در واقع ما، معتادان در حال بهبودی هستیم که اگر از اصول روحانی NA منحرف شویم بار دیگر بیماری اعتیاد ما فعال خواهد شد.»
***
از پشت پنجره یکی از همین جلسات که در وسط پارکی در جنوب تهران تشکیل شده بود داخل سالنی را نگاه میکردم که تعدادی معتاد در حال بهبودی دستهایشان را در هم گره کرده بودند و دعا میخواندند.
در همین جا بود که با آنها بیشتر آشنا شدم: «خداوند! آرامش عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم. شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم. آمین»